جدول جو
جدول جو

معنی صاحب رای - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب رای
دارای رای و تدبیر صائب
تصویری از صاحب رای
تصویر صاحب رای
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب رای
دارای رای و تدبیر درست
تصویری از صاحب رای
تصویر صاحب رای
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صایب رای
تصویر صایب رای
آنکه اندیشه اش درست و راست باشد درست اندیشه
فرهنگ لغت هوشیار
فرخزاد کسی را گویند که هنگام زادن وی دو ستاره همایون چون اورمزد (مشتری) و ناهید (زهره) در یکی از آبام های (بروج) دوازده گانه باشند، والا نامور کسی که بهنگام انعقاد نطفه یا در وقت زادن وی قرانی در سیارات صورت گیرد، پادشاه عظیم الشان عادل و جهانگیری که دولتش دوام داشته باشد، توضیح این تعبیر را از احکام نجوم گرفته اند زیرا اثر بعض قرانات کواکب همچون کواکب قران زحل و مشتری در بیت طالع دلیل است بر این که مولود پادشاهی عادل و جهانگیر و ملکش پایدار است، کسی که در عصر خود به جهتی از جهات برهم سلکان خویش تفوقی حاصل کرده و در حرفه خود ممتاز و مشار الیه شده باشد: وزیر صاحبقران شاعر صاحبقران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحبفراش
تصویر صاحبفراش
بیمار بستری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحبغرضی
تصویر صاحبغرضی
حالت و کیفیت صاحبغرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب کار
تصویر صاحب کار
کارفرما، مباشر
فرهنگ لغت هوشیار
آن مولود که وقت افتادن نطفه وی در رحم مادر یا بوقت ولادت او قران عظمی باشد، عظیم الشان، خوش اقبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب سری
تصویر صاحب سری
محرمیت راز، راز داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب دار
تصویر صاحب دار
خداوند خانه کد خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب خراج
تصویر صاحب خراج
فرمانروا، باژستان خراج ستان، شاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جاهی
تصویر صاحب جاهی
مقام صاحب جاه بلند مرتبگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جاه
تصویر صاحب جاه
گاهدار پایه دار خداوند مقام صاحب منصب، ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
خداوند اندیشه و تدبیر. یا صاحب الای الکلمات. خداوند اندیشه و هنرها: رات شریف... . صاحب الرای و الکمالات ... ... . است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب جاهی
تصویر صاحب جاهی
بلندمرتبگی، مقام صاحب جاه، برای مثال خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای / دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهی (حافظ - ۹۷۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب قرانی
تصویر صاحب قرانی
صاحب قران بودن، کنایه از فرمانروایی، نام عمومی سکه هایی که از زمان صفویه تا ناصرالدین شاه قاجار ضرب شده و بر روی آن ها ابیاتی نقش می شده که کلمۀ «صاحب قران» یا «صاحب قرانی» در آن ابیات وجود داشته مانند «به گیتی سکۀ صاحب قرانی / زد از توفیق حق عباس ثانی» و یا «هست سلطان بر سلاطین جهان / شاه شاهان نادر صاحب قران»، صاحب قران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب جاه
تصویر صاحب جاه
دارای مقام و منصب، صاحب قدر و منزلت، ارجمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواب رای
تصویر صواب رای
کسی که رای او صواب باشد، درست اندیشه، باخرد، بخرد، برای مثال گویند مرا صواب رایان بهوش / چون دست نمی رسد به خرسندی کوش (سعدی۲ - ۷۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب غار
تصویر صاحب غار
یار غار، لقب ابوبکر که همراه حضرت رسول به غار رفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصحاب رای
تصویر اصحاب رای
اصحاب ابوحنیفه نعمان بن ثابت که دربارۀ مسائلی که اثر یا حدیثی دربارۀ آن وجود نداشت به رای خود و قیاس رجوع می کردند، اصحاب قیاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب کار
تصویر صاحب کار
کارفرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاحب قران
تصویر صاحب قران
((~. قِ))
صاحب القران، نیک طالع، خوش اقبال، کسی که در هنگام نطفه بستن یا به دنیا آمدنش، سیاراتی در قران بوده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صاحب چراغ
تصویر صاحب چراغ
((~. چِ))
مجازاً عنوانی برای ائمه یا امام زاده ها
فرهنگ فارسی معین
کسی که در وقت انعقاد نطفه یا هنگام تولد او در بعضی سیارات سعد مانند زحل و مشتری، قران صورت گرفته باشد، برای مثال تا بگردون در کواکب را قران باشد همی / او بود در دین و دنیا بی قرین صاحب قران (امیرمعزی - ۵۰۲)، کنایه از صاحب طالع نیک، نیک بخت، خوش اقبال. در قدیم منجمان این قران را به فال نیک می گرفته اند، کنایه از عظیم الشان، صاحب قرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب فراش
تصویر صاحب فراش
بیمار بستری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب مال
تصویر صاحب مال
مالدار، توانگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب کار
تصویر صاحب کار
کارفرما، مباشر
فرهنگ فارسی عمید